ܓܨGreenDreamܓܨ

ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..
ܓܨGreenDreamܓܨ

ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..

داستان ۴

  مرد ماهیگیر

یکشنبه صبح زود از خواب بیدار شدم، آروم لباس پوشیدم و طوری که زنم از خواب بیدار نشه، جعبه ناهارم رو برداشتم، سگم رو صدا کردم و آروم رفتم توی گاراژ خونه، قایق ام رو بستم به پشت ماشینم و از خونه به قصد ماهیگیری رفتم بیرون درهمین حین متوجه شدم که بیرون باد شدیدی میاد، بارونیه و رادیو رو هم که روشن کردم متوجه شدم تمام روز وضعیت هوا به همون بدی باقی خواهد موند...تصمیمم عوض شد.
دوباره آروم برگشتم خونه، ماشین رو تو گاراژ پارک کردم، لباسم رو درآوردم و یواش رفتم تو رختخواب کنار زنم که هنوز خواب بود.... اون رو از پشت بغل کردم و آهسته تو گوشش گفتم: "هوا بیرون خیلی بده...." که همسر عزیزم جواب داد: " آره، ولی باورت میشه که این شوهر احمق من تو همچین هوائی رفته ماهیگیری؟ "

نظرات 1 + ارسال نظر
آتوسا پنج‌شنبه 26 اسفند 1389 ساعت 12:02

سلام چطوری؟
دارم میرم مشهد پیش پیش عیدت مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد