من برگشتم بعد از 3 سال و 1 ماه
اومدم دوباره شروع کنم به حرف زدن،درد و دل کردن..
با خودم فک کردم دیدم چقد گذشته من اروم میشدم وقتی میومدم مینپشتم اینجا
الان من دختر 23 سال و 4 ماهه ای هستم که درسشو تموم کرده و مشغول کارای ریزه کاریشه.
دلم برای همه تنگ شده بود
دلم برای اینجا تنگ شده بود.
اینروزا همه چی خوب میگذره اما خب شاید من اون ادم گذشته نباشم
نمیدونم شایدم باشم.به هرحال یه سری اتفاقا حتی برای اطرافیان ادمو دگرگون میکنه .
پ ن: کلی دوستای خوب تو دانشگاه پیدا کردم که همشونو دارم تقریبا
پ ن: کلی مهارت یادگرفتم،
نمایشگاه گروهی زدیم
کلی اتفاقای خاص و جالب افتاده
ببخشید مثل گذشته نمینویسم
از دستم افتاده.
omidvaram sali por az movafghiat o shadi baraton bashe.
va be arezohaton brsein.
من برگشتم میخوام مجددا روزمرگیو ثبت کنم
دیروز اولین جلسه چهارشنبه ترمم بود
خسته کننده اما با کلی سوتی و اتفاقای شیرین سپری شد
اولین مورد اینکه داشتم با نازنین حرف میزدم البته کمی با خشونت یهو دیدم عینکم افتاده رو زمین
واقعا نفهمیدیم چیشد فقط میخندیدم
دوستان تو حیاط هم منفجر شدن از خنده
اطرافیان فک میکردن داریم دعوا میکنیم یکی از همکلاسیام گفت نه اینا با هم دوستن دعوا نمیکنن
مورد دوم اینکه از دانشگاه اومدیم بیرون تو پیاده رو گربه بود نازنین از تو پیاده رو رفت من اومدم از تو خیابون برم یهو گربه از زیر ماشین اومد بیرون یه جیغ بنفش کشیدم و مجددا مورد خنده دوستان قرار گرفتم
مورد سوم مربوط به نازنینه اومدیم مترو سوار بشیم از پله ها اومدیم پایین میگه الان باید از وسط خیابون رد بشیم بریم اون لاین؟
+بعد از مدتها روزمرگیمو ثبت کردم
+امروز روز سپندارمزگان.به همگی تبریک میگم
+فردا اولین روز از اخرین ماه سال.. چه زود گذشت ..
از دقایق اخر استفاده کنین و خاطرات شیرین ثبت کنین تا همیشه بیادگار بمونه براتون
روز خوش
یاد من باشد فردا دم صبح ،جور دیگر باشم ...بد نگویم به هوا ،اب، زمین _
مهربان باشم ؛با مردم شهر و فراموش کنم،هرچه گذشت_خانه دل بتکانم از غم
و به دستمالی از جنس گذشت ...بزدایم دیگر،تارکدورت،ازدل_مشت را باز کنم تا
که دستی گردد و به لبخندی خوش _دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح _به نسیم از سر صدق سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست_تا فراموش نگردد فردا زندگی شیرین است
زندگی باید کرد...
یاد من باشد فردا حتما به سلامی،دل همسایه خود شاد کنم_بگذرم از سر
تقصیر رفیق
چشم برکوچه بدوزم با شوق،تا که شاید برسد همسفری،ببرد این دل مارا با خود
و بدانم که دگر قهرهم چیز بدی است....
یاد من باشد فردا حتما _باور این را بکنم،که دیگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیرکنم،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت و شبی هست ،که نیست
پس از آن فردایی ....
فریـــــــــدون مشیـــــــــری
+خیلی قشنگ بود اینجا هم ثبتش کردم
امروز تولدمه.
در کنار اونایی که دوسشون دارم 1سال بزرگتر شدم
از همشون کلی درس یاد گرفتم
بهترین لحظاات و ثبت کردم
از خدا ممنونم که بهم فرصت داده تا 1سال دیگه در کنار عزیزانم باشم
+بهترین روز زندگیمو ثبت کردم