اوصیکم عباد الله و نفسی باالمشاهدی کلاه قرمزی (خودم و شما را به دیدن کلاه قرمزی در ایام عید دعوت می کنم)(خعلی باحاله)
سال 92 هم تموم شد...
و باز هم همان حرف تکراری ...
انگار همین دیروز بود که پست 1392 رو نوشتم.
و انگار همین پریروز بود که پست 1391 و 1390 رو ارسال کردم...
به هر حال روزها شاید بعضی مواقع دیــر بگذرند. اما سال ها زود می گذرند. باید بیشتر قدر فرصت ها را بدانیم.
میگه ...
رودِ دنیا جاریـست.
زندگی آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی
که به هنگام ورود آمده ایم
زندگی درک همین اکنون است.
زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است ،
که نخواهد آمد.
زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است،
وزن خوشبختی من ، وزن رضایتـ ـمندی است.
زندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست ،
لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنـهایی است.
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
سهراب سپهری
داستان پیرزن و مرغ 12 کیلویی
شغالی مرغی از خانه پیر زنی دزدید. پیر زن در عقب او نفرین کنان فریاد میکرد : ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد . شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجّب و غضب به پیر زن دشنام داد . در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت : چرا این قدر بر افروخته ای ؟ گفت : ببین این پیرزن چه قدر چقدر دروغگو و بی انصاف است . مرغی را که یک چارک هم نمیشود دو من میخواند . روباه گفت : بده ببینم چه قدر سنگین است ! وقتی مرغ را گرفت روی به گریز نهاد و گفت : به پیرزن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند .
داستان شیخ و مریدان - علم بهتر است یا ثروت در ادامه ...