ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..

ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..

پـدر

پدر یعنی :
  همون کسی که لرزش توی دستش چیزی از چای درون استکان باقی نگذاشته، ولی وقتی بهت میگه به من تکیه کن ،تو انگار کوه رو پشتت داری!!


پدرم روزت مبارک.


به سلامتیه اونـایی که روز پـدر بیشـتـر از یه فاتحه نمیتونن به پدرشون کـادو بدن.

سپهر نوشت : روز پدر رو اول از همه به پدرجانِ خودم و بعد از اون به همه ی پدرای گذشته ، حال و آینده تبریک میگم آرزوی سلامتی میکنم برای همشون.

در ادامه ی مطلب هم مبخوام از یه پدر دوست داشتنی بنویسم که چند سالیه دیگه بین ما نیست و دلم به شخصه واسش خیلی تنگ شده.

ادامه مطلب ...

آرزو

به امید اینکه آرزوی هیچکس، آرزو نمــونه ...


شب آرزوهاست، آرزوهای زیادی دارم. نمیدونم از کودومشون بگم.

آرزو میکنم همه آرزوهای خوبشون برآورده بشه.

آرزو میکنم همه سالم و سلامت باشن و هیچوقتِ هیچوقت کارشون به دکتر و دوا نرسه.

آرزو میکنم همه ی مریضا خوب بشن حتا از اولشون هم بهتر بشن.  

آرزو میکنم همه باهم دیگه صادق باشن و روراست. 

آرزو میکنم دنیا از اینی که هست خیلی بهتر بشه.

آرزو میکنم همه ی پدرومادرا سایه شون بالاسر بچه هاشون باشه. 

آرزو میکنم پدرومادرایی که بچه دار نمیشن آرزو به دل نمونن.

آرزو میکنم ...


خدایا مگه نمیگی که، تو همچین شبی فرشته هات میان زمین و آرزوهامونو واسه ات میارن که برآورده کنی ؟؟؟     پس بسم الله !!


بعدا سپهر طنز نوشت : 

از امروز نمیدونم چرا حس ازدواج دارم.

نمیدونم تو شب آرزوها کسی منو آرزو کرده آیا !

من که گفتم قصد ازدواج ندارم از این آرزوها واسم نکنین 

ادامه مطلب ...

عذرخواهی


یک عذرخواهی واقعی، 3بخش دارد.

1.متاسفم

2.تقصیر من بود

3.برای جبرانش چه کاری میتوانم بکنم ؟


اغلب ما بخش سوّم را فراموش میکنیم!!!

درموردش فکر کنید...



سپهر نوشت:: جایی خوندم که،

"دوست داشتن، امری لحظه ایست ولی داشتنِ دوست، استمرار لحظه های دوست داشتن است"

خوشحالم از اینکه دوستای مجازی ای مثل شماها دارم . دمِ همتون گرم و روزگار الهی که به کامِتون.

خاطره

بـا رفیقم داشـتیم مـیرفتیم جـلو درِ خونه شون، کـار داشـت... بـعد،رسـیدیم جـلو دَر ،
گـفت: حـرکـتو نـگا! مـرگه مـن نـگا کـن ایـنجارو ...

رفـیقم زنـگه خونشونو زد، بـعد آبجیش آیفونو بـرداشـت ...
قـبل از ایـنکه آبجیش چـیزی بـگه سـریع گُفت: کـیه؟ :))
آبـجیشم هـُول کـرد گـُفت :مـَنم :)))
بـعد سـریع درو بـاز کـرد :)))
 خـدا وکـیلی نـیم سـاعـت دراز کـشیده بـودیم تـو پـیاده رو داشـتیم قـهقهه مـیزدیـماا ..!
:)))))))))))))


سپهرنوشت: تصمیم دارم از الان تا 31خرداد بیشتر فعالیت کنم تو وبلاگ. (این دفعه دیگه واقعیه واقعیه) نظرتون چیه؟ 

۱۳۹۲

۱۲ ماه گذشت، سیصد و شصت وخورده ای روز ...

تو هر ثانیه اش یه اتفاقی یه گوشه این دنیای بزرگ افتاد ...
یه سریا به دنیا اومدن،   یه سریا از این دنیا رفتن ...
یه سریا دل بستن،     یه سریا دل کندن ...
بعضیا دلشون شکست،     بعضیا دل شیکوندن ...
خیلیا با یکی جفت شدن، خیلیا جفتشون تنهاشون گذاشت ...
بعضیا با یه حس مشترک، دوستای جدید پیدا کردن
بعضیا با یه سوء تفاهم دوستاشونو از دست دادن.
با هم خندیدیم،    به هم خندیدیم! 

خنده یه سریا به قیمت اشکای یه سری دیگه تموم شد!

رفتیم،    اومدیم،    قهر کردیم،    آشتی کردیم،    خندیدیم،    بغض کردیم،    غصه خوردیم،    شادی کردیم ....
می خوام بگم زندگیمون رفت، چه با میل و خواسته مون و چه برخلاف آرزوهامون
چند روز مونده تا یه سیصد و شصت و پنج روزِ دیگه رو شروع کنیم.
بشینیم یه حساب سرانگشتی بکنیم، ببینیم با خودمون چند چندیم ...

سپهر نوشت 1 :: انگار همین دیروز بود که پستِ 1391 رو نوشتم، همینطور 1390 رو

سپهر نوشت 2 :: اسفند رو به پایان است. وقت کوچیدن به فـروردین، وقت صاف کردن دل،  پس مرا ببخش  ، اگر با نگاهی با صدایی یا زبـانی در دلت تـَرَکـی انداختم..

سپهر نوشت 3 :: سال خوبی رو واسه همه ی دوستای گلم آرزو میکنم.

سپهر نوشت 4 :: اگه یادتون بود و خواستین، توی لحظه های خوبتون از جمله سال تحویل و... واسه منم دعا کنین.

یادگاری (شما همون عیدی جساب کنید)

 سپهر بعدا نوشت 5 ::

از لقمان پرسیدند فندک دارى ؟

گفت از بى ادبان

گفتند نه !!! پرسیدیم فندک داری ؟

لقمان ناراحت شد زد تو گوش یارو … اونم یه دونه چپ و راست زد تو گوش لقمان ! خلاصه دعوا بالا گرفت ؛ لقمانو بردند کلانتری :|

بدبخت این روزای آخر عجیب عصبی شده بود.

خدایا منو ببخش