ܓܨGreenDreamܓܨ

ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..
ܓܨGreenDreamܓܨ

ܓܨGreenDreamܓܨ

..**GreenDream**..

خاطره 3

نکته :‌ این دو پست رو فرصت نکردم دفعه قبلی که اومدم مرخصی(میاندوره) بنویسم و الان که از پایان دوره اومدم تایپشون میکنم واستون از رو کاغذ. فقط بخاطر اینکه قول داده بودم . و اونجا وقت گذاشته بودم و نوشته بودم واستون و نمیخواستم نخونده باقی بذارمشون(در کل ببخشید اگه تاریخش یه خورده گذشته اس. هرچند یه ضرب المثلی هست که میگه :: ماهی رو هروقت از آب بگیری ، میمیره)

92/4/28

با نام خدا و یاد خدا شروع میکنم به نوشتن سومین پُست برای وبلاگم. امروز جمعه است. الآن ساعت 11:45 صبحِ.
دیروزعصر بعد از 27 روز پامو از پادگان گذاشتم بیرون.
آره مرخصی درون شهری گرفتم و با چند و با چندتا از بچه همشهری ها رفتیم و توی شهر یه چرخی زدیم. باورتون نمیشه، یه موجوداتی دیدیم اصن با خودمون فرق داشتن.یه تیکه پارچه گذاشته بودن روسرشون. یه چیزایی به جای پیرهن پوشیده بودن که وقتی جویا شدیم گفتن اسمش مانتوعه.
بگذریم... رفتیم میدون آزادی. اونجا هم پر بود از آدمایی شبیه خومون کهبهشون میگفتن سرباز.
ماروبگو، اومده بودیم مرخصی که از شر این قیافه های تکراری با کلّه های کچل . ریش های پیچ پیچی خلاص بشیم. خلاصه هرجور بود سعی کردیم از این آدما فاکتور بگیریم و از زیبایی های شهر بهره ببریم.
شهر یزد رو پسندیدم در یک نگاه.
خلاصه ...رفتیم میر چخماق یه گشتی زدیم و چندتا عکس گرفتیم با این قیافه هامون .بعد رفتیم سلمونی و یه صفایی به صورت هامون دادیم. شبیه اونا شده بودیم که صورتشونو موکت کردن
بعد از اونم رفتیم جاتون خالی با بستنی(آب طالبی-شیرموز بستنی) افطار کردیم  بعدم یواش یواش با پای خودمون برگشتیم تو زندان(پادگان) .
در کل خیلی راضیَم از گشت و گذار دیروزمون. جای همتونو هم خالی کردم و به جاتون و به یادتون یه .شیرموز بستنیِ اضافه خوردم

 آرزومند آرزوهاتونم،  قررررررررررررررررررررربون همَـ تون

نظرات 8 + ارسال نظر
elgha سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:49 http://www.varagh-pare.blogsky.com

مگه اونجا روزه میگرفتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حقته شنیدی میگم یخ گذاشتن رو قلبم؟؟
الان قلب منو گذاشتن تو یخ...خخخخخخخخخخخ

بستنی کوفتت میشد ایشاا...

بعله ما بچه های خوفی بودیم و روزه هم میگرفتیم

نه نشنیده ام ینی چی ؟؟؟!!


مرسی

elgha سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:59 http://www.varagh-pare.blogsky.com

میشماری چقد اومدم میای سرمیزنی

زیاد اوومدی از دستم در رفته .
اصن از حالا ب بعد و میشمریم

elgha سه‌شنبه 29 مرداد 1392 ساعت 19:59 http://www.varagh-pare.blogsky.com

راستی آپممممممممم

اومدمممممممممممم با کلّه

کوچولو پنج‌شنبه 31 مرداد 1392 ساعت 22:55 http://kocholomocholo.blogfa.com

سلام سپهرجان رسیدن بخیر
خوشحالم که اموزشیت تمومیده و دیگه راحت شدی
ایشالا سربازیت تو شهر خودتون بیفتی
افرین خوب کردی اضافه خوردی

خوشحالم که برگشتی

سلام . ممنون
مرسی
ایشالا . دوعا کن.

شیرین جمعه 1 شهریور 1392 ساعت 14:49

اونجا تلویزیونم داشتین؟

پس چی ؟؟

2تا یکی اینور آسایشگاه یکی اونور

شیرین شنبه 2 شهریور 1392 ساعت 15:01 http://www.greendream.blogsky.com

موکت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


پالاز بوده؟؟؟؟


نه اتفاقن هرچی بود پالاز نبود. بیشتر شبیه تیغ موکت بری تیـــز بود

آتوسا یکشنبه 3 شهریور 1392 ساعت 08:06

سلام آقا سپهر با مرام
سربازم که شدی
همه داریم بزرگ میشیم کم کم
به سلامتی

سلام آتوسا خانووم
بعله

آفرین به خودمون
بگو ماشالا

elgha دوشنبه 4 شهریور 1392 ساعت 19:13

سلام
آدرس وبمو عوض کردم
Stubborngirl.blogsky.com

عه
چرا ؟!
آخه واسه چی ؟؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد