-
داستان
دوشنبه 19 خرداد 1393 10:33
فکر نان باش که خربزه آب است! در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود . از صبح تا شب برای دیگران خشت درست می کردند و اجرت بخور و نمیری می گرفتند . آنها هر روز مقدار زیادی خاک را با آب مخلوط می کردند تا گل درست کنند ، بعد به کمک قالبی چوبی ، از گل آماده شده خشت می زدند . یک روز ظهر که هر دو خیلی خسته و...
-
1393
پنجشنبه 29 اسفند 1392 15:30
اوصیکم عباد الله و نفسی باالمشاهدی کلاه قرمزی (خودم و شما را به دیدن کلاه قرمزی در ایام عید دعوت می کنم)(خعلی باحاله) سال 92 هم تموم شد... و باز هم همان حرف تکراری ... انگار همین دیروز بود که پست 1392 رو نوشتم. و انگار همین پریروز بود که پست 1391 و 1390 رو ارسال کردم... به هر حال روزها شاید بعضی مواقع دیــر بگذرند....
-
زندگی
جمعه 23 اسفند 1392 13:20
میگه ... رودِ دنیا جاریـست. زندگی آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم زندگی درک همین اکنون است. زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است ، که نخواهد آمد. زندگی رسم پذیرایی از تقدیر است، وزن خوشبختی من ، وزن رضایتـ ـمندی است. زندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست ، لحظه ی آمدن و رفتن ما ،...
-
دو داستان
جمعه 2 اسفند 1392 10:30
داستان پیرزن و مرغ 12 کیلویی شغالی مرغی از خانه پیر زنی دزدید. پیر زن در عقب او نفرین کنان فریاد میکرد : ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد . شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجّب و غضب به پیر زن دشنام داد . در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت : چرا این قدر بر افروخته ای ؟ گفت : ببین این پیرزن چه قدر چقدر...
-
ری استارت
پنجشنبه 19 دی 1392 21:42
سلام دوستای خوب و بامعرفت خودم. تصمیم گرفتم بعد از 4ماه ، دوباره از نو شروع کنم و اگه بشه نبودنامو جبران کنم. امروز 19دی ماه 92 مصادف با قیام خونین 19دی ماهِ مردم قم و تولد یکی از بهترین دوستای وبلاگیم شیرین خانووم ـه. (بزن کف قشنگه رو به افتخارش){از همین تریبون استفاده میکنم و تولدش رو تبریک میگم و آرزو میکنم ایشاللا...
-
خداحافظی
دوشنبه 18 شهریور 1392 15:18
خداحافظ الان میپرسید چرا ؟؟!!!!!!!!! - چند ماهیه ک نظرات و بازدید های وبلاگ چنگی ب دل نمیزنه و کم شده و دوستان هم مثل من کم همّتی میکنند. من خودم هم ک دیگه کمتر فرصت میکنم آپ کنم و همون نظرات کم رو هم تایید کنم. پس سعی میکنم موقتا تا موقعی ک سرم خلوت بشه کمتر مثل قدیم فعال باشم. واسه شیرین ک الان قاطی میکنه و میگه نه...
-
کوه
جمعه 15 شهریور 1392 13:57
لذّتی دارد ... در سکوت کَـر کننده ی صبح جمعه ی شهر، بندهای پوتین ات را محکم ببندی، نه برای رژه و صبحگاه و سینه خیز و پامُرغی...، اینبار برای رهسپارشدن به جایی دیگر...، جایی که نمیتوانی حتی برای لحظه ای به چیزی جز عظمت خداوند فکر کنی، جایی که به آسمان آبی اش نزدیک تری.
-
خاطره 3
سهشنبه 29 مرداد 1392 12:15
نکته : این دو پست رو فرصت نکردم دفعه قبلی که اومدم مرخصی(میاندوره) بنویسم و الان که از پایان دوره اومدم تایپشون میکنم واستون از رو کاغذ. فقط بخاطر اینکه قول داده بودم . و اونجا وقت گذاشته بودم و نوشته بودم واستون و نمیخواستم نخونده باقی بذارمشون(در کل ببخشید اگه تاریخش یه خورده گذشته اس. هرچند یه ضرب المثلی هست که...
-
خاطره 2
سهشنبه 29 مرداد 1392 12:09
نکته : این دو پست رو فرصت نکردم دفعه قبلی که اومدم مرخصی(میاندوره) بنویسم و الان که از پایان دوره اومدم تایپشون میکنم واستون از رو کاغذ. فقط بخاطر اینکه قول داده بودم . و اونجا وقت گذاشته بودم و نوشته بودم واستون و نمیخواستم نخونده باقی بذارمشون(در کل ببخشید اگه تاریخش یه خورده گذشته اس. هرچند یه ضرب المثلی هست که...
-
خاطره 1
شنبه 5 مرداد 1392 13:02
خاطره از پادگان آیت الله خاتمیِ یزد برای وبلاگم 92/4/8 با نام و یاد یگانه خدایی که در کتاب مقدسش فرمود : اِنَ مَعَ العُسرِ یُسرا // (همانا پس از هر سختی آسانی است ) الان در حالی روی یکی از تخت های آسایشگاه نشسته ام که یک بطری آب کنارم قرار دارد و یک هفته از آمدنمان به اینجا می گذرد. می نویسم برای وبلاگم ... نمیدانم...
-
هدف
سهشنبه 28 خرداد 1392 16:20
خـــوشــــی بـــا خوبــــی فـــــرق دارد بـــه خاطــــر خوبــــی ها از خیــــلی خوشـــی ها، بایــــد گــذشـــــت ...! سپهر آرزو نوشت : امیدوارم همه به اهداف و آرزوهاتون برسین. آرزوی امروز من اینه که تیم ملی فوتبال همین امروز (28/خرداد/92) بره جام جهانی تا خوشی مردم کشورم برای دومین بار در این هفته، تکرار بشه.پیروزی...
-
خبــر
جمعه 24 خرداد 1392 14:03
سلام دوستای گلم قرار بود تو یه پست بهتون یه سری چیزا بگم. با خودم گفتم هر چی زود تر بگم بهتره. هر چند میخواستم هفته پیش بگم ولی زودتر از الان فرصت نکردم که اینجا بیام و بگم بهتون. آماده این ؟؟ تمـــرکـــز کنید........ آفّـرین مفتخرم که به عرضتون برسونم کع :: من، شنبه، 1 تیر، ساعت 8 صبح باید با کله ی تراشیده شده، دم...
-
رای میدهم
سهشنبه 21 خرداد 1392 18:26
سلام دوستای خوبم اول اینکه................ چیه؟؟ منتظر جوکید که واسه تون بگم ؟؟! باید به عرضتون برسونم که دیگه واسه تون جوک نمیگم تا شما باشین زورکی هم که شده به جوکای من بخندین و نزنین تو ذوقم دوم اینکه .............. از انتخابات باید بگم که عارف به نفع روحانی کشیده کنار و به هوادارش گفت که رای هاشونو بدن به دیگر...
-
بیخودی
شنبه 18 خرداد 1392 14:56
اول یه جوک بگم بخندیم دور هم میگن یارو داشته دنده عقب از سربالاییه دامنه ی کوه میرفته بالا، - بهش میگن چرا دنده عقب میری خو ؟ - میگه : میترسم اون بالا جا نباشه دور بزنم . بعد یه مدت میبینن داره بر میگرده، - میپرسن : چرا باز داری دنده عقب میای ؟!!! - میگه : دیدم جا بــــ ــود . دور زدم هاهاهاهاهاها / به قول امیر حسین:...
-
هویجوری
چهارشنبه 8 خرداد 1392 14:24
اول سلام دوم اینکه بعضیا شنیدم که با گوگل کروم میان اینجا و نوشته های فارسیه وبلاگو به هم ریخته میبینن.خواستم بگم که طبق عکس زیر میتونید درستش کنید که دیگه از مشکلا تو هیچ وبلاگِ سطح بالایی مثل اینجا نداشته باشین ( چیه شک دارید به سطح بالا بودن وبلاگ ؟! ) با داشتن بازدید کننده های خوب و متشخّصی مثل شما خب معلومه که...
-
پـدر
پنجشنبه 2 خرداد 1392 15:27
پدر یعنی : همون کسی که لرزش توی دستش چیزی از چای درون استکان باقی نگذاشته، ولی وقتی بهت میگه به من تکیه کن ،تو انگار کوه رو پشتت داری!! پدرم روزت مبارک. به سلامتیه اونـایی که روز پـدر بیشـتـر از یه فاتحه نمیتونن به پدرشون کـادو بدن. سپهر نوشت : روز پدر رو اول از همه به پدرجانِ خودم و بعد از اون به همه ی پدرای گذشته ،...
-
آرزو
جمعه 27 اردیبهشت 1392 02:10
به امید اینکه آرزوی هیچکس، آرزو نمــونه ... شب آرزوهاست، آرزوهای زیادی دارم. نمیدونم از کودومشون بگم. آرزو میکنم همه آرزوهای خوبشون برآورده بشه. آرزو میکنم همه سالم و سلامت باشن و هیچوقتِ هیچوقت کارشون به دکتر و دوا نرسه. آرزو میکنم همه ی مریضا خوب بشن حتا از اولشون هم بهتر بشن. آرزو میکنم همه باهم دیگه صادق باشن و...
-
عذرخواهی
سهشنبه 24 اردیبهشت 1392 15:37
یک عذرخواهی واقعی، 3 بخش دارد. 1 .متاسفم 2 .تقصیر من بود 3 .برای جبرانش چه کاری میتوانم بکنم ؟ اغلب ما بخش سوّم را فراموش میکنیم!!! درموردش فکر کنید. .. سپهر نوشت :: جایی خوندم که، " دوست داشتن، امری لحظه ایست ولی داشتنِ دوست، استمرار لحظه های دوست داشتن است " خوشحالم از اینکه دوستای مجازی ای مثل شماها دارم...
-
خاطره
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 00:03
بـا رفیقم داشـتیم مـیرفتیم جـلو درِ خونه شون، کـار داشـت... بـعد،رسـیدیم جـلو دَر ، گـفت: حـرکـتو نـگا! مـرگه مـن نـگا کـن ایـنجارو ... رفـیقم زنـگه خونشونو زد، بـعد آبجیش آیفونو بـرداشـت ... قـبل از ایـنکه آبجیش چـیزی بـگه سـریع گُفت: کـیه؟ :)) آبـجیشم هـُول کـرد گـُفت :مـَنم :))) بـعد سـریع درو بـاز کـرد :))) خـدا...
-
۱۳۹۲
دوشنبه 28 اسفند 1391 21:07
۱۲ ماه گذشت، سیصد و شصت وخورده ای روز ... تو هر ثانیه اش یه اتفاقی یه گوشه این دنیای بزرگ افتاد ... یه سریا به دنیا اومدن، یه سریا از این دنیا رفتن ... یه سریا دل بستن، یه سریا دل کندن ... بعضیا دلشون شکست، بعضیا دل شیکوندن ... خیلیا با یکی جفت شدن، خیلیا جفتشون تنهاشون گذاشت ... بعضیا با یه حس مشترک، دوستای جدید پیدا...
-
بازگشت
یکشنبه 6 اسفند 1391 18:30
به نام خدا یی که بازگشت همه به سوی اوست من برگشتم دوستان. دس جیغ هــوراااا امروز یه خورده بیکار بودم( البته همیشه بیکارماا امروز یه نمه بیشتر بیکار بودم و دلم گرفته بود ) گفتم بیام به وبلاگ سر بزنم یه خورده دمه عیدی گرد گیری کنم. آخه میگن :: خونه تکونی از آنچه در تقویم می بینید به شما نزدیک تر است ....
-
پسر
جمعه 10 آذر 1391 21:42
پسر سرزمین من ..... معلوم هسـت کـُجــائــی ؟؟؟؟؟ ! من یکی که خیلی وقت است تو را گم کرده ام همین دیروز داشتی مـردانه در میدان جنگ از ناموست دفاع میکردی . . . دیروز در برابر کل جهان با لباسی خاکی و موهای پر از گرد و خاک و دماغی خون آلود ایستاده بودی و فریاد مردانگیت تا آنسوی دنیا ، در رسانه های دشمن ، غرور می آفرید ......
-
عاشــورا
یکشنبه 5 آذر 1391 15:54
عاشورا روز بالیدن است نه نالیدن، عاشورا آموزه ی آزادگیست نه موزه ی آزادگی، تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه شور مذهب، منتظران مهدی(عج) به هوش باشند .. حـُسیـن را منتظرانش کشتند.
-
گـرگ
جمعه 28 مهر 1391 12:41
بعضی گرگها به این زیبایی هستند .. ... باور کنید .. اما گرگ هستند ...! ------ سپهر نوشت : دست تک تک دوستای گلی که این وبلاگ و منو فراموش نکردن رو میبوسم. یه معذرت خواهی هم میکنم از همشون که کمتر آپ میکنم و فرصت نمیکنم توی وبلاگشون نظر بدم .
-
پدر
شنبه 25 شهریور 1391 13:07
دیشب از پای کامپیوترم بلند شدم و رفتم چند دقیقه پیش بابام نشستم و دستمو انداختم رو شونه هاش و ... بعد از چند دقیقه، برگشتم پای کامپیوترم و به این فکر کردم که . خیلیا حاضرن همه زندگیشونو بدن ولی این چند دقیقه رو داشته باشن. خیلی وقت بود انقدر از ته دل خدا رو شکر نگفته بودم....
-
لیخـنـد
سهشنبه 17 مرداد 1391 01:08
رییس یه دیوونه خونه 3 تا از بهتریناشو برای امتحان میاره اتاقش تا اونارو امتحان کنه به اولی میگه دو دو تا ،دیوونه اولی میگه 57 تا ....... میگه تو ردّی به بعدی میگه دو دو تا، دیوونه دومی میگه سه شنبه ....... میگه تو َم ردّی به بعدی میگه دو دو تا ؟ ، میگه چهارتا میگه افرین چطوری اینو فهمیدی؟؟؟ میگه 57 رو از سه شنبه کم...
-
یـاد آوری
جمعه 12 خرداد 1391 19:08
یـاد باد آن روزگاران یـاد باد. • گاو، ما ما می کرد، • گوسفند، بع بع می کرد، • سگ، واق واق می کرد، • و همه با هم فریاد می زدند "حسنک کجایی؟" • شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید. ... • او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند. او هر روز صبح...
-
مـادر
شنبه 23 اردیبهشت 1391 16:50
به بهشت نمی روم اگـر مادرم آنجا نباشد. زنده یاد حسین پناهی روز مــادر را اول به مـادر گُلِ خودم، بعدش هم به همه ی مادرایِ سرزمینم تبریک میگم.
-
داستان ۶
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 15:49
سلام دوستان . امروز گفتم بعد عمری آپدیت کنم وبلاگو . یه داستانه میذارم بخونید خیلی زیباست . یه خورده طولانیه ولی ارزش خوندن رو خیلی داره. نظر فراموشتون نشه. ===== مزدا ۳۲۳ ی قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد . خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد ، اما راننده، خودرو را به عقب...
-
اعراب...
چهارشنبه 23 فروردین 1391 14:36
آیا میدانید که: اعراب به ما آموختند که آنچه را که میخوریم "غذا" بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به "پس آب شتر" گفته میشود. در دهخدا بخوانید: غذا. [ غ َ ] (ع اِ) بول شتر. دهخدا توصیه کرده است به جای غذا از پَـزا استفاده کنیم: دهخدا: پزآ ( پز + آ ) ، پخته شده و آماده گردیده ، واژه پزا را میتوان...